در روزهایی که بازار موسیقی ایران دچار یک مصرفگرایی کوتاه مدت شده و ارزش محتوا در رتبههای پایین تر از یک اثر هنری قرار گرفته است، به سراغ آرش قاسمی، خواننده و آهنگسازی رفتیم که میتوان هنوز هم رد پایی از اهمیت به ارزش محتوایی آثار و عدم نگاه تجاری به یک قطعه هنری را در کارهایش مشاهده کرد.
آرش قاسمی که فارغ التحصیل رشته موسیقی از دانشگاه سوره است، گروه “میراث” را سرپرستی میکند و در زمینه تهیه و تولید آلبومموسیقی و ضبط صدا نیز فعالیت دارد. سازهای سهتار، عود و کلارینت از جمله سازهایی هستند که آرش قاسمی مینوازد.عطا جنگوک، اکبر محمدی و دکتر حسن ریاحی را میتوان جزء مهمترین اساتیدی نام برد که قاسمی نزد آنها پرورش یافته است.
در ادامه شما را به خواندن گفتوگوی صمیمی آوای فردا با این هنرمند عزیز کشورمان دعوت میکنم:
-در ابتدا با عرض سلام و خسته نباشید خدمت شما و اینکه خیلی خوشحالم که وقت خود را در اختیار ما و مخاطبین سایت ما قرار دادید.
+من هم عرض سلام و خسته نباشید دارم خدمت شما و تمام دوستان عزیز در سایت آوای فردا و مخاطبین این سایت و امیدوارم که صحبتهای ما نه در سایت شما بلکه در مراتب بالاتر هم شنیده شود و فکری برای درمان دردهای جامعه موسیقی به خصوص موسیقی سنتی شود.
-خب اول از همه خیلی زود سراغ این سوال برویم که چرا ترجیحتان بر این شد که فعلا از کنسرت گذاشتن صرف نظر کنید و از گروه میراث که سرپرستی آن به عهده شما بود چه خبری برای ما دارید؟
از نظر آمادگی من و دیگر اعضای گروه وقطعات اجرایی برای برگزاری کنسرت هیچ مشکلی وجود ندارد اما در هر صورت در هرکار گروهی همیشه مجموعه عوامل متعددی باید دست به دست هم بدهند تا نتیجه مطلوب بدست آید شما حتی اگر به گروه های بزرگ موسیقی درچند دهه اخیر نگاهی بیاندازید اختلاف نظر وسلیقه و فراز و فرود همیشه وجود داشته است .در هرصورت هرگروهی که تشکیل می شود پس از طی مراحل اولیه که اصولا به واسطه دوستی یا عشق و علاقه برای اجرا با هم دانشگاهیان و هم کلاسی ها بوجود می آید در ادامه جنبه حرفه ای پیدا میکند و با گسترش فعالیت گروه نیاز به اسپانسر و مدیر برنامه الزامی است تا تمرکز سرپرست و اعضای گروه کاملا به مسایل فنی در اجرای گروهی معطوف گردد و مسئولیت های اداری از دوش اعضای گروه به مدیریت اجرایی واگذار شود . به طور کلی با پیشرفت چشمگیری که در سطح نوازندگی درسال های اخیر وجود دارد تاسیس یک گروه موسیقی کار سختی نیست اما اگر نتوان برای آینده آن برنامه ای داشت و دستمزد اعضای گروه را تامین کرد کار برای ادامه سخت خواهد شد .امروز به دلیل کاهش مخاطب در موسیقی اصیل ایرانی حامیان مالی برای حمایت از گروه های موسیقی وجود ندارد و این یکی از دلایل مهم کمرنگ شدن کار گروهی در این زمینه است .
جدای از بحث اسپانسر، اگر قصد برگزاری کنسرت به صورت شخصی را داشته باشیم، با توجه به مشکلات و هزینهی بالای اجارهی سالنهایی مثل: وحدت و میلاد و… بسیار مشکل است.
البته برای سالنهایی با ظرفیت کمتر نیز با عدم وجود فضای کافی برای اجرای نمایش-موسیقی در روی صحنه مواجه هستیم که همین مشکلات فعلا ما را از صحنه و اجرای صحنهای دور نگه داشته است.
البته دقیق مشخص نیست که این هزینهی گزاف سالنهای اجرا نوعی سیاست کاری است یا در راستای بهبود بخشیدن به فضای سالنهاست!
نکتهی دیگر این که شاید یک زمانی شما نمیتوانستید با ممیزی هایی که بود فعالیت کنید ولی خوشبختانه جریان ممیزیهای ارشاد از زمان حضور افراد جوان و خوشفکری همانند جناب پیروز ارجمند بهبود یافتند. بعد از ایشان هم که آقای طالبی و در حال حاضر هم که آقای ترابی در حال مدیریت در این مجموعه هستند توانسته اند امور را به خوبی اداره نمایند.
البته در این مدت ایراداتی نیز به مجموعه گرفته شد. شاید مهمترین آن را بتوان مجوز گرفتن برخی از اشعار نام برد که حتی خود مسئولین مانند استاد بهمنی از کسب مجوزهای لازم برای این اشعار معترض میشدند و مشخص نمیشود که این شعر از چه فیلتری برای اخذ این مجوز عبور کرده است؛ شاید نکتهی جالب در این قضیه آنجا باشد که اشعار شعرای بزرگ ایران با عدم کسب مجوز روبهرو میشوند؛ در نقطه مقابل اشعار این بزرگان با نام و برند شخص دیگری برای کسب مجوز فرستاده و تایید میشوند و اشعاری که به نوعی از نظر محتوا چیزی برای ارائه ندارند به سادگی تایید میشوند. همانطور که بخاطر دارید حتی در برههای از زمان این قضایا اعتراضات نه تنها ترانه سرایان، بلکه خواننده ها را به دنبال داشت. البته در کنار تمام این انتقادها باید از سامانهای شدن امور و تسریع کار در این بخشها از تمام دست اندر کاران تشکر ویژه ای کرد.سامانه ای شدن امور اتفاق بسیار خوب این روزهای ما است .و خب طبیعتا نباید همه توقعات از دفتر موسیقی باشد .
منظور از تمام این صحبتها برای این بود که بگوییم، با وجود تسهیل در امور نسبت به گذشته،مثل همین سامانه ای شدن مجوزها اما شرایط برگزاری کنسرت نسبت به سالهای پیش سخت تر شده است؛ و همچنان بزرگترین مشکل ما، هزینه های بالا ومشکل عدم وجود سالن کافی برای اجرا است. سالنهای بزرگ که با تعدد گروههای موسیقی نسبت به چند سال گذشته هر شب شاهد اجرای برنامه هستند و تا چند ماه به رزرو چندگروه خاص در آمدهاند. به جز سالنهای بزرگ متاسفانه ما از تمام ظرفیت خود برای اشاعه موسیقی هم استفاده نمیکنیم، وگرنه سالنهای بسیار خوبی تحت مالکیت شهرداری وسازمان ها و نهاد های مختلف از جمله کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان، فرهنگستان هنر،وزراتخانه ها یا دانشگاهای سراسر کشور هستند که با کج سلیقگی و کم لطفی در اختیار هنرمندان و گروههای موسیقی قرار نمیگیرند و همچنین توجه مدیر برنامهها بیشتر به سمت موسیقی پاپ معطوف شده است و این مشکل نه تنها در مورد گروه میراث بلکه در مورد تمام گروههای قدیمیتر اتفاق افتاده است. در هر صورت من امیدوارم بتوانیم با گروه موسیقی میراث به زودی کنسرت های خوبی را برگزارکنیم.
-نظرتان در مورد مارکت موسیقی داخلی چیست؟!
و چه نظری در مورد موسیقیای دارید که از نظر رکورد فروش و سولد اوت بعضا خیلی هم خبر ساز میشود؟!
+ نکتهی اولی که با پرسیدن این سوال در ذهنم شکل میگیرد، سقف انتظارات و توقعات در جامعه و ما بین خود ما هنرمندان نسبت به موسیقی است؛ متاسفانه سقف انتظارات ما در بخش تولید موسیقی همانند سقف انتظار خودروسازان ما فقط به منظور سودی کوتاه مدت و رقابتی محدود در بازار داخلی است. البته نباید موسیقی را با غذا و خودرو و … مقایسه کرد و مثال زد اما چاره ای نیست؛ این مسئله درست است که تعداد خوانندهها نسبت به سالهای گذشته افزایش چشمگیر داشته ولی اگر بخواهیم از نظر موسیقی خوانندههای فعال در بازار موسیقی را با هم مقایسه کنیم، تعداد انگشت شماری هستند که واقعا به تولید موسیقی خوب میپردازند؛ ما همین حالا هم خوانندههای بسیاری داریم که با وجود عدم برگزاری کنسرت از محبوبیت بالایی بین مخاطبین موسیقی برخوردارند؛ بهترین مثال برای این نظر هم «محسن چاوشی» است که با وجود برگزار نکردن کنسرت با کار و هدف گذاری درست جایگاه خود را در موسیقی داخلی پیدا کرده است و متاسفانه همانطور که گفتم هدف گذاری ما در موسیقی همانند هدف گذاری خودرو سازانمان است و فقط دنبال تولید محصولاتی هستیم که در بازار داخلی مشتری دارد. اگر ما خواهان پیشرفت در موسیقی هستیم باید هدف خود را به سمت تولید و اشاعه هر چه بیشتر موسیقی اصیل ایرانی ببریم.
متاسفانه ما این مسئله را فراموش کرده ایم که امروزه بحث موسیقی در دنیا، تبدیل به بخش بزرگتر و جامع تری به نام صنعت موسیقی شده است؛ فکر میکنم معنای صنعت کاملا مشخص باشد. هدف گذاری ما در هر صنعتی تولید محصولی است که بتواند هم تبلیغی برای کشور باشد و هم باعث پولسازی و درآمد زایی شود.
من سوالم از بازار موسیقی داخلی و مخاطبین این است که کدام یک از عزیزان فعال در حال حاضر را میشود با نگاه صنعتی به دنیا معرفی کرد؟! مثلا اکر کنسرتی در آمریکا و کانادا برگزار شود، کدام شهروند آمریکایی یا کانادایی حاضر به کنار گذاشتن خواننده کشور خود یا خوانندههای با کیفیتتر و حضور در یک کنسرت خواننده یا گروه پاپ ایرانی است؟! اکثریت سالن توسط ایرانیان مقیم در آن کشور پر می شود .و موسیقی پاپ ما آن هم با کلام فارسی چه جذابیتی برای آنها خواهد داشت برای کشورهایی که خودشان مهد موسیقی پاپ و روز دنیا هستند .
ما باید از گروه های سنتی و اصیل موسیقی ایرانی حمایت کنیم چراکه خارجی ها برای شنیدن فرهنگ و هنر ایران هزینه میکنند بلیط میخرند و می آیند که موسیقی اصیل ما را بشنوند نه موسیقی که خودشان بهترش را دارند این تجربه برای من با گروه میراث در اجراهای خارج از کشور بسیار پیش آمده که دوست داران فرهنگ و موسیقی ایران بلیط خریده اند و در انتهای کنسرت آلبوم های ما رو نیز خریداری کرده اند .
البته خوشبختانه میزان توجه جوانان ما به موسیقی در سالهای اخیر بیشتر شده است که این جای خوشحالی بسیاری دارد. موسیقی خیابانی که در گذشته حتی در حد حمل و نقل ساز مشکل ساز بود با رفع بسیاری از موانع و جسارت هنرمندان گسترش پیدا کرده ومثل گذشته ساز زدن در خیابان عیب نیست و جوانان بعضا با استعدادی هم هستند که هنر خود را با هنر دوستان از طریق نوازندگی در خیابان به اشتراک میگذارند. و من به شخصه موسیقی خوب خیابانی زیاد شنیده ام .همان طور که موسیقی های زیر زمینی خوب نیز وجود دارد .
دیدگاهتان را بنویسید