آوای فردا: دنیای تجارت همیشه دنیای بی رحم، سفت، سخت و بی انعطافی بوده و همواره حساب و کتاب هایی دارد که اگر جورچین آن ها را بلد نباشیم، یا کسی را نداشته باشیم که از علم او در این باره کمک بگیریم، شکست خواهیم خورد.
این علم تجارت و بازرگانی به تمام علوم دیگر هم وارد می شود و در کنار آن ها می تواند حکم برادری و خواهری داشته باشد.
از قدیم گفته شده که بر روی هنر نمی شود قیمت گذاشت؛ چون اگر بنا به قیمت باشد، زحماتی که هنرمند برای ارائه هنرش عرضه می کند، خریدنی نیست و اگر قیمت گذاری شود، مهم است که این قیمت را چگونه و به چه استنادی گماشته اند.
قدم اول در هر ارائه ای، دل نشین بودن آن به جان و روح مخاطب است. که مثلا اگر هنری به دل دیگری بنشیند، حاضر است برای آن بهای ویژه ای بپردازد. و اگر ننشیند و تکراری شود، و از داغ و تب بیفتد، دیگر خریداری نخواهد داشت.
قصه ادغام هنر از نوع موسیقی با تجارت، از آن دسته حکایت هاست که سر دراز دارد.
البته که سال های درازی نیست که در موسیقی درگیر این مسئله شده ایم اما خب گزینه های مشابه بین المللی هم در این باب کم نیست، اما آن ها را فعلا کنار می گذاریم و راجع به کشور خودمان صحبت می کنیم.
محصولی داریم برای عرضه، که برای ماندگاری و رقابت با سایر محصول ها نیاز به ایده های جدید، پشتوانه مالی و مهم تر از همه مترسک بودن خود محصول داریم.
مترسکی که بگوید چشم و بخواند (چه با دستگاه و چه بی دستگاه)، بنویسد(چه آبکی و چه فاخر)، تولید کند(چه منطقی و عقلانی و چه مجلس گرم کنی) و مهم تر، مکان هایی باشد برای لب خوانی و اجرای پلی بک ضعیف و شلم شوربایی که همگان شاهدش هستند، اما در نهایت کسی ظاهرا برنده است که بازی را بلد باشد.
مثلا، 10 دقیقه بعد از شروع بلیت فروشی کنسرتی که خواننده اش جمعا ۵ قطعه آماده هم ندارد، سایت بلیت فروشی را ببندیم و بگوییم جماعت حمله ور شده و بلیت ها سولد اوت…
یا بازی دیگر اینکه، با عمل های زیبایی، کاری کنیم تا نسل نوجوان برای آرتیست پلاستیکی ما غش و ضعف کنند؛ و همه و همه…
تا این که اتفاقات این چنینی بعد از شروع شدنش توسط یک گروه تهیه کننده برای چند آرتیستش تکرار شود و به مرور آرتیست های اولیه که معرفی شده اند به فراموشی سپرده می شوند و افراد جدیدی، رو می شوند و تهیه کننده هرکجا ببیند که دیگر هرکدام از بازوهای مثلا آرتیستش توانایی سال قبل را ندارد، سودی نمی آورد، اعلام می کنند که فاتحه عمر هنری فلان کس را بخوانید و تنها کسی که شکنجه می شود، آن بی نوای مثلا هنرمند است که در توهم هنرش می سوزد و از فراموشی و یک شبه زمین خوردن خواهد سوخت. چرا که نفر بعدی برای تهیه کننده اش پولسازتر است.
البته شاید هنرش نه… بلکه خوشتیپ تر، خوش قد و بالاتر، چشم های شهلاتر، صدای خشن و تنورتر و دخترکش تر داشته باشد!
البته که این رویه شاید بر روی کاغذ و آمار و ارقام، مربوط به پروسه ای ۲۰ ساله باشد، اما جالب است این اتفاقات همه و همه شاید در طول ۲ سال اتفاق بیفتد تا جایی که ممکن است خواننده بی صدا، دیگر حتی اجازه کنسرت هم نداشته باشد.
و این گونه است نوعی از فراموشی های هنری.
دیدگاهتان را بنویسید